شما اینجا هستید

ضرورت برندسازی در مقاصد گردشگری

شاید یک برند مقصد را بتوان به‎عنوان ماهیت و جوهر آن مقصد از منظر بازدیدکنندگان بالقوه، بهتر توصیف نمود. اما علاوه‎براین برند مقصد باید برای ساکنان آن نیز قابل‎تشخیص باشد. از نظر آرمانی این دو نقطه‎نظر باید در هم تلفیق شده و درنتیجه یکدیگر را تقویت نمایند.
هدف اصلی و مهم در اینجا خلق یک هویت رقابتی است که مقصد را برای برجسته شدن در میان رقبای خود توانمند می‎سازد. این ماهیت مقصد (به‎گونه‎ای که بازدیدکنندگان بالقوه مشاهده می‎کنند) است که به آن مقصد هویت رقابتی می‎بخشد. ازاین‎رو اصطلاحات "برند" و "هویت رقابتی" به‎صورت مترادف استفاده می‎شوند.
یک برند مقصد تااندازة زیادی پیامدی از ارزش‎های پروژه‎های مقصد و شیوه‎ای که موجب می‎شود بازدیدکنندگان به وجود آن مقصد پی‎ببرند، می‎باشد. عامل زیربنایی برای یک برند مقصد داستان‎هایی است که این مقصد در مورد خود برای مخاطبان اصلیش بیان می‎کند. این داستان‎ها به مقصد زندگی می‎بخشد. آنها باید برروی حقیقت پایه‎ریزی شوند و جعلی نباشند، اما در عین‎حال باید به جای توصیف صرف آن مقصد، قوة تخیل مخاطبان را تحریک کنند.
تعریف زیر مهم‎ترین عناصر یک برند مقصد را مجسم می‎سازد. این تعریف بر رابطة پویای بین مقصد و بازدیدکنندگان بالقوه و همچنین ارتباط عاطفی بین آنها تأکید دارد. این تعریف همچنین به تفاوت برندهای مقصد و برندهای تولید شده اشاره دارد. این تعریفی عملی است که مفهوم زیربنایی تمایز رقابتی که هدف اولیة تمام برندسازی است را یکپارچه می­سازد.

برند مقصد یک تعریف پویا
"یک برند مقصد مجموع ادراکات یک فرد در مورد یک مکان (خواه برمبنای تجربه، شایعات یا پیش‎داوری‎ها) است که بردیدگاه‎های او نسبت به آن مقصد در یک سطح عاطفی تأثیر می‎گذارد.
برند مقصد آمیزه‎ای از ویژگی‎های کانونیمکان که آن را متمایز و به‎یادماندنی می‎سازد را تجسم می‎بخشد.
برند مقصد ماهیت پایای مکان است که آن را از تمام مکان‎های دیگر (و رقبای دیگر) متمایز می‎سازد.
نکتة حائز اهمیت اینکه یک برند مقصد در نگاه ناظران موجودیت می‎یابد. برند مقصد باید معتبر و واقعی باشد و نمی‎تواند تولید شود.
برند مقصد شیوه‎ای است که از طریق آن یک مقصد ویژگی‎های کانونی خود را پرورش می‎دهد، توسعه می‎بخشد و به مخاطبان اصلی خود عرضه می‎دارد و بدین ترتیب می‎تواند شهرت خود را استقرار بخشد، تقویت کند و حتی تغییر دهد. این شیوه به­گونه­ای دیگر به عنوان فرآیند برندسازی شناخته می­شود."
بانکل، تی. (2003)، یلوریل‎رود، بریتانیا

نکتة جالب­توجه این است که برخلاف کالاهای مصرفی، یک مقصد، برند خود را به ارث می‎برد. باوجود تعدادی استثنای محدود (مانندلاس‎وگاس و دبی) یک مقصد نمی‎تواند توپوگرافی، فرهنگ و یا میراث فرهنگی خود را تولید کند و یا به‎طور چشمگیری تغییر دهد. یک مقصد نمی‎تواند به شیوه‎ای که یک تولیدکننده مانند شرکت کوکاکولا خط تولید جدیدی را ابداع می‎کند، یک شبه خود را بازآفرینی کند. در نتیجه مقصد باید دارایی‎های خود را شناسایی نماید، برآنها متکی باشد و آنها را به‎گونه‎ای ترویج کنند که آن را از تمام مقصدهای دیگر متمایز سازد. همچنین می‎تواند محصولات جدیدی مانند پارک‎های موضوعی و یا مسیرهای گلگشترا اضافه نکند که این کار می‎تواند جذابیت آن را افزایش داده و امکان جذب بازارهای جدید را فراهم سازد. اما بعید است این عوامل بتوانند ماهیت زیربنایی آن مقصد را، حداقل در دورة زمانی کوتاه و یا متوسط، تغییر دهند.
بنابراین مقصدها باید جاذبه‎های قدرتمند خود را شناسایی کنند، ماهیتی که این جاذبه‎ها را برای بازدیدکنندگان متفاوت و جذاب می‎سازد را جستجو نمایند و به‎طور پیوسته این ماهیت را از طریق تمام ارتباطات و رفتار بازاریابی ترویج کنند. با گذشت زمان این فرآیند، در کسب شهرتی پایدار برمبنای این ارزش‎های برند کمک خواهد کرد.
برندی‎که به‎طور پیوسته طرح‎ریزی شود، "داستان" منسجمی را در مورد مقصد ارائه می‎کند که آن مقصد را به‎شکل بهتری برای مقاومت در مقابل شوک‎هایی که ممکن است موقتاً جاذبة آن را در نگاه جهانیان کاهش دهد (مانند رویدادهای تروریستی، کشمکش، رکود اقتصادی یا رهبری نامحبوب) تجهیز نماید. هرچندکه خنثی کردن یک شهرت منفی که با گذشت زمان عمیقاً ریشه دوانده استکاری مشکل می‎باشد اما یک برند مقصد قدرتمند، توانایی ارائة چشم‎اندازی مثبت و جایگزین را دارد که می‎تواند به مرور زمان تصویر یک کشور را تغییر دهد. هرچه که یک برند مقصد قدرتمندتر باشد، آن مقصد بهتر می‎تواند در مقابل چنین شوک‎هایی ایستادگی کند و از بحران‎ها سریع‎تر بیرون آید. البته ازنظر آرمانی باید فاکتورهای خارجی مثبت تأثیرگذار برادراکات افراد نسبت به مقصد، نسبت به فاکتورهای منفی از برتری بیشتری برخوردار باشند.

ایرلند شمالی مثالی مناسب از مقصدی است که از طریق تمرکز برارزش‎های محوری برند خود مبتنی بر خوشامدگویی، رفتار دوستانه و منش مناسب برای تغییر ادراکات منفی گسترده و عمیقاً ریشه‎دار، به‎طورچشمگیری تصویر بین‎المللی خود (و تعداد بازدیدکنندگانش) را بهبود بخشیده است، ادراکاتی که در غیراین‎صورت تغییر آنها مدت زمان بسیار زیادی را پس از آغاز فرآیند صلح به خود اختصاص می‎داد.

هرچندکه یک مقصد برند خود را به ارث می‎برد اما باوجوداین، برندسازی مجدد نیز امکان‎پذیر می‎باشد. بااین‎حال، هرگونه تلاش برای برندسازی مجدد، مانند تغییر موقعیت موفقیت‎آمیز اسپانیا به‎عنوان مقصدی فرهنگی از تصویر تعطیلات ساحلی ارزان‎ قیمت "سطل و بیلچه"، مستلزم اختصاص زمان، تلاش، تعهد و بودجة بسیار زیادی خواهد بود. حتی با این وجود نیز دارایی‎های طبیعی و فرهنگی اسپانیا تغییری نکرده است.نقاط قوت جاذبه‎های گردشگری این کشور برای یک بازار ثروتمندتر به‎طور گزینشی شناسایی شد و به‎طور مصمم در خلال دورة زمانی قابل‎ملاحظه‎ای ترویج یافت.این کشور فقط به‎شکل هوشمندانه‎ای توجه جهان را به بعضی از دارایی‎های موروثی و معاصر آن که قبلاً کمتر در معرض دید قرار گرفته بودند و از این به بعد برای یک بازار بسیار متفاوت جذاب بودند، جلب کرد. محققاً این کار موجب شد تعطیلات ساحلی اسپانیااز نهانگاه بزرگ‎تری نسبت به تعطیلاتی مشابه در بسیاری از مقصدهای ساحلی دیگر بهره‎مند شود. برندسازی مجدد و تازه کردن برند در بخش‎های بعدی در این کتاب مورد توجه قرار می‎گیرند (به بخش 2.5.2 طول عمر برند و فصل 6 استراتژی‎های برند در عمل مراجعه کنید).
 
چرا یک مقصد به برند نیاز دارد؟
بسیاری از افراد با شک و تردید با برندسازی برای یک کشور، یک منطقه و یا یک شهر برخورد می‎کنند. آنها مفهوم برندسازی را یادآور نوعی از تاکتیک‎های فروش آشکار و سریع در رابطه با کالاهای تندمصرف و فوق‎العاده سودمندگرا مانند پودر صابون قلمداد می‎کنند اما آن را برای یک مقصد که قرن‎ها تاریخ، یک میراث فرهنگی غرورآفرین و چشم‎اندازی که ریشه در دگرگونی‎های جغرافیایی پیش از تاریخ و حتی در خلقت الهی دارد را در خود جای داده است،کاملاًنامناسب می‎دانند. آنها برند را چیزی می‎دانند که نمی‎توان آن را تولید و یا دستکاری کرد. بااین‎حال، در دنیای تجاری رقابتی گردشگری، این دارایی‎های طبیعی، فرهنگی و تاریخی همگی مسلم و بدیهی پنداشته می‎شوند و به‎طور فعال مورد مطالبه قرار می‎گیرند.
اولینز روشن می‎سازد که یک برند مقصد باید برروی ماهیت و محتوایی واقعی پایه‎ریزی شود. برند مقصد یک مفهوم بازاریابی ناپایدار و زودگذر نیست: "برند مقصد را نمی‎توان با سحر و جادو از هوا احضار کرد، برند باید از واقعیت بیرون کشیده شود اما باید متمرکز، قابل‎تشخیص، منسجم و جذاب باشد. موفق‎ترین برندهای ملی مطلقاً اختراع نمی‎شوند بلکه برروی یک حالت، برروی واقعیت جاری پایه‎ریزی می‎شوند که این حالت و واقعیت سپس به‎وسیلة برندها خلاصه سازی شده و ترویج می‎شوند. برندهای مقصد از این‎نظر ارگانیک و خودتوسعه­گر هستند، اما برای تحقق پتانسیل خود به راهنمایی و سرپرستی نیاز دارند."[1]
بنابراین اگر یک مقصد بخواهد گردشگران را به‎سمت خود جلب کند، باید دلایلی قانع‎کننده برای بازدید را به آنها ارائه نماید. این موضوعی آشکار است اما این فرآیند متمایز ساختن یک مقصد از تمامی مقصدهای دیگر در واقع همان برندسازی است (که اغلب اوقات این موضوع سوء­تعبیر می‎شود). این فرآیندبا شناسایی عواملی که یک مقصد را منحصربه‎فرد می‎سازد و انتقال این تفاوت‎ها به‎طور پیوسته به‎منظور تشویق و ترغیب بازدیدکنندگان برای شناخت جاذبه‎های متمایز آن مقصد، به‎طوری‎که آنها خواهان بازدید از آن باشند، سروکار دارد.
باوجوداین، عوامل بسیاری تصویر برند یک مقصد را تحت‎تأثیر قرار می‎دهند که اکثریت آنها، مثبت یا منفی و معاصر یا تاریخی، خارج از کنترل مدیران برند مقصد قرار دارند. این عوامل شامل گزارش‎های خبری، فیلم‎ها، کتاب‎ها، سخنان شفاهی، تاریخ مقصد موردنظر که در کشور مخاطب فیلتر شده است و افراد نمادین آن کشور، خواه غول­های سیاسی مانند جان اف.کندی و نلسون ماندلا و یا ستاره‎های فیلم، ستاره‎های راک، چهره‎های تاریخی، مخترعان و حتی خودکامگانی مانند صدام حسین می‎باشد. در نتیجه بهترین کاری که یک مدیر مقصد می‎تواند انجام دهد این است که عرضه و معرفی مقصد را حول محور چند واقعیت هسته‎ای معدود که به‎طور مدام به‎وسیلة NTO و ذی‎نفعان مقصد هنگام صحبت با جهان خارج ارائه می‎شوند، مهار کند. این کار و همچنین رفتار ساکنان مقصد بهترین امید برای تضمین تصویری نسبتاً ماندگار از مقصد در ذهن بازدیدکنندگان بالقوه است. این ممکن است در مقابل بسیاری از منابع اطلاعاتی و پیش‎داوری­ها در مورد آن مقصد که افراد خارجی را تحت‎تأثیر قرار می‎دهند اشاره‎ای کوچک باشد، اما قادر است پرچمی را ارائه کند که تمام ذی‎نفعان مقصد می‎توانند در اطراف آن گرد آمده و سامان یابند. در صورتی‎که تمامی این عوامل مقصد را به شیوه‎ای منسجم و یکدست عرضه نمایند، آنگاه شانس این مقصد برای اینکه به‎عنوان مقصدی متمایز تشخیص داده شود، چند برابر می‎گردد.
برای بسیاری از افراد، بیزاری نسبت به "برندسازی"بیشتر از اینکه یک اصل باشد، موضوعی مرتبط با معناشناسی است. زمانی‎که این مبحث تجاری ساده و روشن درک شود، هرگونه معنای ضمنی منفی در مورد "برندسازی"، به‎واسطة ارتباط آن با تاکتیک‎های فروش سریع و محصولات کم­ارزش، زایل می‎شود. برندسازی به معنای دستکاری فریبکارانه و غیرصادقانة ادراکات افراد یا تظاهر مقصد به آن چیزی که نیست، نمی‎باشد. این فرآیند با برجسته ساختن بهترین دارایی‎های مقصد برای ارائة یک هویت رقابتی در یک بازار جهانی فوق‎الهاده رقابتی که در آن آگاهی افراد در مورد مقصدهای مختلف محدود، فراخنای توجه آنها کوتاه و "صدای" رقابت بسیار بلند است،سروکار دارد.
پایة منطقی ورای این فرآیند به‎وضوح به‎وسیلة سایمون آنهالت بیان شده است:

در دنیای جهانی شده‎ای که ما اکنون در آن زندگی می‎کنیم، هر مکان ناچار به رقابت با مکان‎های دیگر برای به‎دست آوردن سهم ذهن، سهم درآمد، سهم استعداد و سهم صدای خود می‎باشد.
· درصورتی که یک مکان نتواند نماد چیزی باشد، از شانس اندکی برای به خاطر ماندن برای مدتی طولانی برای رقابت در به‎دست آوردن بخشی از این توجه ارزشمند برخوردار خواهد بود.
· بیشتر ما هر ساله بیش از چند ثانیه را برای اندیشیدن در مورد کشوری در آن سوی جهان صرف نمی‎کنیم".
· "بنابراین فقط درصورتی‎که هر زمان که آن کشور را به یاد می‎آوریمهمواره به همان صورتی‎که واقعاً هست به‎نظر برسد، این شانس وجود دارد که این لحظه‎های معدود بتوانند چیزی را به ترجیح ما برای خرید کالاهای آن مکان، تمایل برای سفر و بازدید از آن، علاقمندی به فرهنگ آن و یا چنانچه از قبل دچار پیش‎داوری بوده‎ایم، تغییر احساسات و عواطف ما بیفزاید.
منبع:سایمون آنهالت (2006)، هویت رقابتی.

تفاوت بین کالای یک مقصد و برند مقصد این است که کالای مقصد توصیف خنثایی است که هیچ‎گونه ارزش عاطفی در آن وجود ندارد. از سوی دیگر، یک برند مقصد توصیفی از ماهیت هسته‎ای مکان برحسب ارزش‎های آن به‎گونه‎ای که به‎وسیلة مشتریان درک می‎شود، می‎باشد؛ برند مقصد با ارتباط عاطفی بین مکان و بازدیدکنندگان آن و اینکه چگونه آنها ماهیت پایدار مقصد را در رابطه با دیگر مکان‎ها درک می‎کنند،سروکار دارد. خلاصة کلام اینکه برند مقصد در مورد شخصیت آن مکان و شیوه‎ای که موجب می‎شود افراد وجود آن را احساس کنند، می‎باشد.
منبع :( Handbook on tourism destination branding(unwto,2008
 
 

[1]. دبلیو. اولنیز: "برندسازی کشور"